دبستان نرجس ناحیه 6 اصفهان
 
لینک دوستان

 


روز اوّلى که ما را به دبستان بردند، روز خوبى بود؛ روز شلوغى بود. بچه‏‌ها بازى مى ‏کردند، ما هم بازى مى ‏کردیم. اتاق ما کلاس بسیار بزرگى بود - باز به چشم آن وقتِ کودکى من - و عدّه بچه ‏هاى کلاس اول، زیاد بودند. حالا که فکر مى  ‏کنم، شاید سى نفر، چهل نفر، بچه‏ هاى کلاس اول بودیم. به هرحال و روز پُرشور و پُرشوقى بود و خاطره بدى از آن روز ندارم. البته چشم من ضعیف بود، هیچ‏کس هم نمی دانست، خودم است؛ پدر و مادرم هم فهمیدند و برایم عینک تهیه کردند. آن زمان - وقتى که من عینکى شدم - گمان می ‏کنم حدود سیزده سالم بود؛ لیک هم نمی دانستم؛ فقط می‏ فهمیدم که چیزهایى را درست نمی‏بینم. بعد‌ها چندین سال گذشت و من خودم فهمیدم که چشم‌هایم ضعیفن در دوره اول مدرسه این نقصِ کار من بود. قیافه معلم را از دور نمى ‏دیدم، تخته سیاه را که روى آن مى‏ نوشتند، اصلاً نمى ‏دیدم و این، مشکلات زیادى را در کار تحصیل من به وجود مى ‏آورد.

دبستانى که من در مشهد می ‏رفتم، معلم آن، مرحوم میرزا حسین تدین کرمانى بود. تنها مدرسه‏ دینى مشهد هم مدرسه‏ى ایشان بود، به نام «دارالتعلیم دیانتى». بنده شش سال در این مدرسه زیر دست آقاى تدین درس خواندم. مرحوم تدین واقعاً یک مرد حسابى بود. نه تنها آن زمان که من بچه بودم، این حس را داشتم، بلکه زمان ریاست جمهورى هم که ایشان در مشهد به دیدن من آمده بود، از نو نگاهى به ایشان کردم؛ دیدم مرد سنگین، جاافتاده، محترم و باشخصیتى است. ایشان، هم معلم بود، هم ناظم. با آن وقار و هیمنه‏ اى که داشت، در حیاط مدرسه راه می ‏افتاد و چوبى به دستش می‏گرفت و البته گاهى هم بچه‏‌ها را فلک می‏کرد؛ بنده را هم یک‏بار فلک کرد.

ایشان مرد محبوبى بود. در‌‌ همان دوره‏ بچگى هم بنده و شاید همه‏ ى بچه‏‌ها به ایشان علاقه ‏مند بودیم. وقتى درسم در آن مدرسه تمام شد، یکى از برادرانم در آن‏جا مشغول تحصیل شد؛ ولى باز من با ایشان سلام و علیک داشتم. سر ماه وقتى می ‏رفتم شهریه‏ برادرم را بدهم، ایشان را می‏دیدم؛ باز هم با‌‌ همان منش و چهره‏ محترم و آقاوار و واقعاً مدیریتى؛ آن هم نه مدیریت یک دبستان. ایشان در مدرسه هیبت داشت. ما در مدرسه محلى داشتیم به نام قصاص‏گاه، که بچه‏‌ها در آن‏جا مجازات مى ‏شدند؛ بنده هم در همان‏جا یک‏بار قصاص شدم!

آنجا، هم محل مجازات بچه‏‌ها بود، هم نوعى زباله‏ دانى؛ یعنى بچه‏‌ها خربزه یا هندوانه میخوردند و پوست‏‌هایش را باید در آنجا می‏ ریختند. ایشان وقتى در مدرسه راه می ‏رفت، با‌‌ همان لهجه‏ ى کرمانى به بچه‏‌ها خطاب می کرد: هر کس مِیْوه می خورد، پوست‌هایش را بریزد قصاص ‏گاه. از آن سال‏‌ها، این صدا هنوز در گوش من هست.

پیامک تبلیغاتی
[ یکشنبه 93/6/30 ] [ 11:56 عصر ] [ کلاس چهارم الف ] [ نظرات () ]

نیایش به مناسبت اول مهرماه

http://qwerty1340.persiangig.com/image/8151fdd6026f.jpg

بارالها! به سوی تو آمده ام تا دریابی ام، در این بی سر و سامانْ بازار دنیا. به سوی تو آمده ام تا از تو مدد جویم؛ یاری طلبم و بخواهم که مرا به خود وانگذاری؛ که من پوچم بی تو!
اکنون که در آستانه شروع ماه مهر هستیم و سال علم آموزی جدیدی پیش روست، از تو می خواهم مرا یاری کنی تا در مسیری گام بردارم که مروّج علم و آیین تو باشم.
یاری ام کن تا همواره در آموختن، حریص باشم و در ترویج آموخته هایم، سخی.
یاری ام ده تا بیاموزم آنچه را تو می پسندی و دوری جویم از آنچه ناپسند توست.
کمکم کن قلم که در دست می گیرم، به یاد تو باشم و آنچه می نگارم، مورد رضای تو باشد. بر صفحه تاریک دلم با قلم الهی ات نقشی بزن که تا زنده ام، به اینکه موجودی مفید فایده در هستی بی پایانت بوده ام، به خود ببالم.
در این ماه مهر، از مهر بی کران خویش باز هم به من ببخش و این آغازِ دوباره را برایم آغازی مبارک رقم بزن.
به لطف و کرمت، یا ارحم الراحمین!


پیامک تبلیغاتی
[ جمعه 93/6/28 ] [ 11:44 عصر ] [ کلاس چهارم الف ] [ نظرات () ]

 

برای سلامتی خودتون هم یه صلوات بفرستید


پیامک تبلیغاتی
[ پنج شنبه 93/6/20 ] [ 7:40 عصر ] [ کلاس چهارم الف ] [ نظرات () ]

        
 

رسول خدا(ص ) فرمود: موسى (ع ) در مکانى نشسته بود، ناگاه شیطان که کلاه دراز و رنگارنگى بر سر داشت ، نزد موسى (ع ) آمد و (به عنوان احترام موسى ) کلاهش را از سرش برداشت و در برابر موسى (ع ) ایستاد و سلام کرد، و بین آن دو چنین گفتگو شد:

موسى : تو کیستى ؟
ابلیس : من شیطان هستم .
موسى : ابلیس تو هستى ، خدا تو را دربدر و آواره کند.
ابلیس : من نزد تو آمده ام تا به خاطر مقامى که در پیشگاه خدا دارى به تو سلام کنم .
موسى : این کلاه چیست که بر سر دارى ؟
ابلیس : با (رنگها و زرق و برق ) این کلاه دل مردم را مى ربایم .
موسى : به من از گناهى خبر بده که هر گاه انسان مرتکب آن گردد، تو بر او مسلط گردى .
ابلیس گفت : اذا اعجبة نفسه ، و استکثر عمله و صغر فى عینه ذنبه .
در سه مورد بر انسان مسلط مى شوم : 1 هنگامى که او از خود راضى شود (و اعمال خود را بپسندد و خودبین باشد؛ 2 هنگامى که او عملش را زیاد تصور کند؛ 3 هنگامى که او گناهش را کوچک بشمرد.


پیامک تبلیغاتی
[ پنج شنبه 93/6/20 ] [ 7:32 عصر ] [ کلاس چهارم الف ] [ نظرات () ]

     

روزی رییس یک شرکت بزرگ به دلیل یک مشکل اساسی در رابطه با یکی از کامپیوترهای اصلی مجبور شد با یکی از کارمندانش تماس بگیرد. بنابراین، شماره منزل او را گرفت.
کودکی به تلفن جواب داد و نجوا کنان گفت: سلام
رییس پرسید: بابا خونست؟
صدای کوچک نجواکنان گفت: بله
ـ می تونم با او صحبت کنم؟
کودک خیلی آهسته گفت: نه
رییس که خیلی متعجب شده بود و می خواست هر چه سریع تر با یک بزرگسال صحبت کند، گفت: مامانت اونجاست؟
ـ بله
ـ می تونم با او صحبت کنم؟
دوباره صدای کوچک گفت: نه
رییس به امید این که شخص دیگری در آنجا باشد که او بتواند حداقل یک پیغام بگذارد پرسید: آیا کس دیگری آنجا هست؟
کودک زمزمه کنان پاسخ داد: بله، یک پلیس
رییس که گیج و حیران مانده بود که یک پلیس در منزل کارمندش چه می کند، پرسید: آیا می تونم با پلیس صحبت کنم؟
کودک خیلی آهسته پاسخ داد: نه، او مشغول است؟
ـ مشغول چه کاری است؟
کودک همان طور آهسته باز جواب داد: مشغول صحبت با مامان و بابا و آتش نشان.
رییس که نگران شده بود و حتی نگرانی اش با شنیدن صدای هلی کوپتری از آن طرف گوشی به دلشوره تبدیل شده بود، پرسید: این چه صدایی است؟
صدای ظریف و آهسته کودک پاسخ گفت: یک هلی کوپتر
رییس بسیار آشفته و نگران پرسید: آنجا چه خبر است؟
کودک با همان صدای بسیار آهسته که حالا ترس آمیخته به احترامی در آن موج می زد پاسخ داد: گروه جست و جو، همین الان از هلی کوپتر پیاده شدند.
رییس که زنگ خطر در گوشش به صدا درآمده بود، نگران و حتی کمی لرزان پرسید: آنها دنبال چی می گردند؟
کودک که همچنان با صدایی بسیار آهسته و نجواکنان صحبت می کرد با خنده ریزی پاسخ داد: من


پیامک تبلیغاتی
[ پنج شنبه 93/6/20 ] [ 7:31 عصر ] [ کلاس چهارم الف ] [ نظرات () ]

با شروع شهریور‌ماه و نزدیک شدن به زمان بازگشایی مدارس، خانواده‌هایی که دانش‌آموزی در خانه دارند به‌دنبال خرید لوازم‌التحریر، کیف و کفش و دیگر لوازم‌ضروری هستند تا فرزندانشان را برای شروع سال تحصیلی جدید مجهز کنند.

 خرید لوازم‌التحریر همان قدر که ساده به‌نظر می‌آید، دقت نظرهای خاص خودش را می‌طلبد. کافی‌ است که یک دانش‌آموز در خانه داشته باشید و او را با خود برای خرید لوازم‌التحریر ببرید و ‌9ماه تحصیلی را درگیر انواع مسائل مربوط به این وسایل و پوشاک و کوله‌پشتی باشید تا هر روز سؤالی جدید در این رابطه برایتان پیش بیاید و تجربه‌ای جدید کسب کنید. ما در این نوشتار تجارب و نکات فنی و روانشناسی را با شما در میان خواهیم گذاشت.

سه نکته طلایی

1- سن و سال کودک را در انتخاب لوازم‌التحریر درنظر بگیرید. کوله‌پشتی، کیف، مداد و... برای هر سن و سالی باید ویژگی‌های خاصی داشته باشد که در ادامه به تفکیک به آنها اشاره خواهیم کرد.

2- صرفه‌جویی کنید و به فرزندانتان این نکته را یاد بدهید. خانه‌های اغلب ما پر از دفترهایی‌ است که کمتر از یک سوم آنها استفاده شده، مدادهایی که به نیمه نرسیده درون جامدادی‌های قابل استفاده رها شده‌اند. انواع کیف‌ها و... با کمی خلاقیت می‌توانید این وسایل را برای کودکانتان مجددا قابل استفاده کنید و همزمان هیجان کودک و تمایلش را نسبت به آنها افزایش دهید. به‌عنوان مثال می‌توانید برگ‌های سفید دفترها را جدا کنید، با کمترین هزینه آن را صحافی سیمی ویا خودتان منگنه‌شان کرده و با انواع کاغذها یا پارچه‌های رنگی و گلدار جلد کنید. سعی کنید این مراحل را با همکاری بچه‌ها انجام دهید، به‌نظراتشان گوش بدهید و آنها را بابت خلاقیتشان تشویق کنید. با این کار، هم از فکر و خلاقیت آنها استفاده کرده‌اید و هم صرفه‌جویی و قناعت را به آنان آموزش داده‌اید.

3- خرید لوازم مدرسه، تجربه‌ای لذتبخش و منحصر به فرد است. بگذارید این تجربه در ذهن کودک به خاطره‌ای خوش تبدیل شود. مطمئن باشید در مسیر علاقه‌مندی او به مدرسه تأثیر فراوانی دارد. حتما دوران دانش‌آموزی خودتان و لذت خرید یک دفترچه کوچک، یک مداد نوکی(اتود) ساده و جعبه مدادرنگی را به یاد دارید. تا آنجا که می‌توانید به سلیقه کودک در انتخاب لوازم‌التحریر و وسایل مدرسه‌اش احترام بگذارید اما اگر در جایی نظر کودک با تفکرشما در تناقض بود و این مسئله نه از باب سلیقه که در مورد مسائل مربوط به بهداشت و سلامت خودش بود یا اینکه تصاویر روی لوازم‌التحریر مطابق ارزش‌ها و شئونات اسلامی نبود با گفت‌وگو و مثال زدن و یادآوری مشکلات و تجارب سال‌های پیش آن را حل کنید.

پوشاک و کفش مدرسه

اغلب مدارس لباس‌هایی با رنگ و مدل خاص برای دانش‌آموزان‌درنظر می‌گیرند. در این صورت هنگام سفارش از خیاط یا اولیای مدرسه بخواهید که حداقل 2 دست برای شما تهیه کنند. داشتن 2 مقنعه، 2 شلوار و 2روپوش به شما این امکان را می‌دهد که به‌راحتی‌بتوانید لباس‌ها را به موقع بشویید و به دوام آنها نیز کمک می‌کند. بچه‌ها در مدرسه فعالیت‌های مختلفی دارند، می‌دوند، بازی می‌کنند، توی صندلی فرو می‌روند و ممکن است که هر اتفاقی برای لباس فرم مدرسه‌شان رخ دهد؛ پس آینده‌نگر باشید.

هنگام انتخاب نوع پارچه توجه کنید که پارچه‌های نخی و کتانی برای یونیفرم مدرسه مناسب‌ترند، پارچه‌هایی که الکتریسته ساکن ایجاد می‌کنند را انتخاب نکنید. علاوه بر این هر چه لباس‌ها کمتر زیپ و دکمه داشته باشد پوشیدن آنها برای کودکان، خصوصا آنها که کم سن و سال‌ترند راحت‌تر است و لازم نیست برای مثلا یک دستشویی رفتن ساده از دیگران کمک بخواهند و این مسئله به اعتماد به نفس و حس استقلال آنها کمک می‌کند. همچنین لباس‌های ‌بزرگ و خیلی گشاد یا تنگ و چسبان، مناسب دانش‌آموز نیست چرا که او باید ساعت‌های زیادی از روز را از آنها استفاده کند و نخستین نکته راحتی او در این لباس‌هاست.

نکته:

اگر از آن دست والدینی هستید که عادت به خرید عمده نوشت افزار دارید بهتر است کودک را از این مسئله باخبر نکنید. کودکی که از 2 جین خودکار و مداد و انبار دفترها خبر دارد کمتر از وسایلش مراقبت می‌کند.

گونیا و پرگار
ابزاری مانند گونیا وپرگار و خط‌کش به‌خاطر نوک تیزبودن برای دانش‌آموزان خطرناک هستند. بهتر است نوع پلاستیکی آنها را انتخاب کنید. خط‌کش‌های خیلی بلند و پرگارهای نوک تیز بدون درپوش مناسب دانش‌آموزان نیستند.

تراش‌ها و پاک کن
مداد تراش‌های مخزن دار و رومیزی به دیگر تراش‌ها اولویت دارند. هنگام انتخاب تراش‌های رومیزی به دسته آنها که مناسب دست‌های دانش‌آموز باشد دقت کنید. همچنین پاک کن‌هایی انتخاب کنید که حساسیت‌زا نبوده و برای جلوگیری از گم شدنشان بنددارند.

روی وسایل کودک نام او را بنویسید خصوصا اگر دانش‌آموز کلاس اولی دارید که هنوز به قوانین مدرسه و گم نکردن و فراموش نکردن وسایلش توجه چندانی ندارد.

مدادرنگی، مداد شمعی، ماژیک
بچه‌ها عاشق خریدن مداد رنگی و ماژیک هستند، رنگ‌های متنوع آنها برایشان جذابیت دارد. اما ممکن است مواد رنگی آنها آلرژی زا و سمی باشد. بنابراین بهترین مداد شمعی‌ها آنهایی هستند که روکش کاغذی یا پلاستیکی دارند. از انواع مارک‌های مرغوب انتخاب کنید که عبارت «Not poisoning» به معنی غیرسمی روی بدنه‌شان نوشته شده. درست است که کمی گران‌ترند اما ارزش‌اش را دارد. به کودک آموزش دهید که پس از استفاده از ماژیک و مداد شمعی حتما دستش را با آب صابون بشوید و با دست نشسته غذا نخورده و دستش را به چشم‌هایش نمالد.


پیامک تبلیغاتی
[ چهارشنبه 93/6/19 ] [ 6:39 عصر ] [ کلاس چهارم الف ] [ نظرات () ]

تبریک میلاد امام رضا (ع)

دلبری  دارم  که از  صاحب دلان دل  می برد


 غمزه ای مشکل گشا دارد که مشکل می برد 


گر  نقاب  از  چهره  گیرد  آن  نگار  نازنین


پرتو  رخساره اش  دل های ما را می برد

8257d97eb04326291005cc25b88dc849

میلاد امام رضا علیه السلام مبارک باد


پیامک تبلیغاتی
[ جمعه 93/6/14 ] [ 11:51 عصر ] [ کلاس چهارم الف ] [ نظرات () ]

شعبده بازی با آب و هوا
شعبده بازی با آب و هوا

بیشتر چیزهایی که خالی به نظر می رسند، در واقع پر از هوا هستند. آب قبل از اینکه وارد ظرف شود، باید هوا را کنار بزند.

 

یک حقه‌ی ساده

آیا می توانید دستمال کاغذی را زیر آب ببرید، ولی آن را خشک نگه دارید؟ می توانید به راحتی آن را امتحان کنید.

برای این کار به وسایل زیر نیاز داریم.

- یک ظرف برای پر کردن آب

-یک لیوان

- یک دستمال کاغذی

1- اول از همه دستمال کاغذی را طوری داخل یک لیوان قرار دهید که وقتی لیوان را وارونه می کنید، نیفتد.

2- لیوان را وارونه کنید و آن را مستقیم داخل آل فرو ببرید.

شعبده بازی با آب و هوا

3- حالا لیوان را از آب بیرون بیاورید.

شعبده بازی با آب و هوا

چه اتفاقی می افتد؟

 آیا دستمال خیس شده است؟ حتما جواب شما منفی است. دلیلش این است که لیوان پر از هوا بود. آب نمی تواند هوا را بیرون کند و دستمال خشک می ماند. اگر لیوان را کج کنید، چه اتفاقی می افتد؟

بله درست است، دستمال درون لیوان خیس می شود. زیرا آب، جای هوای داخل لیوان را می گیرد.


پیامک تبلیغاتی
[ سه شنبه 93/6/11 ] [ 12:40 صبح ] [ کلاس چهارم الف ] [ نظرات () ]

چگونه چسب بسازیم؟

چگونه چسب بسازیم؟

دوستان عزیز ما امروز می خواهیم درست کردن چسب را که یک فعالیت شیمی است به شما آموزش دهیم. اگر با ما همراه شوید و آن را تا پایان درست کنید، حتماً از آن بسیار لذت می برید. می توانید آن را امتحان کنید، ببینید مانند چسب هایی که از مغازه ها می خرید عمل می کند یا نه.

این چسبی که ما امروز به شما آموزش می دهیم در زمان های قدیم مصری ها برای ساختن قایق هایشان از آن استفاده می کردند. همین چسب در جنگ جهانی اول در هواپیماها استفاده می شده است.

دستورالعمل

_ ابتدا 50 میلی لیتر شیر را داخل شیر جوش بریزید و به آرامی آن را گرم کنید تا شروع به جوشیدن کند.

_ حالا 5 میلی لیتر سرکه را به آن اضافه کنید و ببینید چطور شیر شما به صورت جامد و مایع از هم جدا می شود.

_ حالا محصول به دست آمده را از میان یک لباس پارچه ای با منافذ کوچک عبور دهید.

_ قسمت جامد شیر را در ظرفی بریزید و 5 میلی لیتر محلول آمونیاک به آن اضافه کنید.

_ حالا مواد به دست آمده را گرم کنید و آن را به هم بزنید تا به شکل مایع خامه ای غلیظی درآید. این ماده ی به دست آمده چسب است.

_ در این مرحله باید اجازه دهید تا چسب شما خنک شود.

_ در این قسمت شما می توانید چسبتان را آزمایش کنید. شما می توانید به کمک چسبتان و چند تکه چوب خانه ای کوچک بسازید. آیا چسب شما خوب می چسباند؟


پیامک تبلیغاتی
[ سه شنبه 93/6/11 ] [ 12:38 صبح ] [ کلاس چهارم الف ] [ نظرات () ]


پیامک تبلیغاتی
[ چهارشنبه 93/6/5 ] [ 12:28 صبح ] [ کلاس چهارم الف ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

لینک های ویژه
امکانات وب


بازدید امروز: 111
بازدید دیروز: 81
کل بازدیدها: 337728