سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دبستان نرجس ناحیه 6 اصفهان
 
لینک دوستان

22بهمن

فرا رسیدن ایام الله دهه فجر برشما همکاران گرامی باد .


پیامک تبلیغاتی
[ جمعه 89/11/15 ] [ 8:41 عصر ] [ دبستان نرجس ] [ نظرات () ]

بازرگان و زن زیبارو

بازرگانی را زنی خوش صورت بود که زهره نام داشت. عزم سفر کرد. برای او جامه ای سفید بساخت و کاسه ای نیل به خادم داد که هر گاه از این زن حرکت ناشایستی سر زد یک انگشت نیل بر جامه ی او زن تا چون بازآیم  .

پس از مدتی خواجه به خادم  نامه نوشت که  :

چیزی نکند زهره که ننگی باشد

بر جامه ی او ز نیل رنگی باشد

خادم در جواب نوشت که:

گر آمدن خواجه درنگی باشد

 چون بازآید ، زهره پلنگی  باشد

   

 

این چرا نویسی؟

این چرا نویسی؟

پدر   ابوسعید ابوالخیر، از دوستداران   سلطان   محمود   غزنوی   خانه?ای ساخته و همه??ی دیوارهای آن را صورت سلطان محمود و لشگریان و   فیلان او نگاشته بود  .

شیخ طفل بود. گفت: پدر! از برای من خانه?ای بگیر  . چون خانه آماده شد، ابوسعید همه?ی آن خانه را «الله» نوشت  .

پدرش گفت: این چرا نویسی؟

گفت  : تو نام سلطان خویش می?نویسی و من نام سلطان خویش  .

تذکرة   الاولیاء، عطار

   

 

انیشتن و چارلی چاپلین

انیشتن و چارلی چاپلین

   انیشتین   روزی به چارلی چاپلین نابغه ی سینمایی گفت : آنچه که باعث شهرت عظیم تو   شده است و در همه جای دنیا تو را می شناسند این است که با حرکات تو همه زبان تو را می فهمند.

چارلی در جواب گفت : برعکس من ، آنچه که باعث شهرت فراوان تو شده این است که اغلب مردم حرف های تو را نمی فهمند.

الماس کجاست؟

الماس کجاست؟

کشاورزی افریقایی در مزرعه اش زندگی خوب و خوشی را با همسر و فرزندانش داشت.

یک روز شنید که در بخشی از افریقا معادن الماسی کشف شده و مردمی که به آنجا رفته اند، با کشف الماس به ثروتی افسانه ای دست یافته اند.

او که از شنیدن این خبر هیجان زده شده بود، تصمیم گرفت برای کشف معدن الماس به آنجا برود.

بنابر این زن و فرزندانش را به دوستی سپرد و مزرعه اش را فروخت و عازم سفر شد.

او به مدت ده سال افریقا را زیر پا می گذارد و عاقبت به دنبال بی پولی، تنهایی و یاس و نومیدی خود را در دریا غرق می کند...

اما زارع جدیدی که مزرعه را خریده بود، روزی در کنار رودخانه ای که از وسط مزرعه می گذشت، چشمش به تکه سنگی افتاد که درخشش عجیبی داشت.

او سنگ را برداشت و به نزد جواهر سازی برد. مرد جواهر ساز با دیدن سنگ گفت که آن سنگ الماسی است که نمی توان قیمتی بر آن نهاد.

مرد زارع به محلی که سنگ را پیدا کرده بود رفت و متوجه شد سرتاسر مزرعه پر از سنگ های الماسی است که برای درخشیدن نیاز به تراش و صیقل داشتند...

مرد زارع پیشین بدون آنکه زیر پای خود را نگاه کند، برای کشف الماس تمام افریقا را زیر پا گذاشته بود، حال آنکه در معدنی از الماس زندگی می کرد!

اگر دزد شیطان بود

اگر دزد شیطان بود

روزی شخصی بر   سهل   بن عبد الله تستری وارد شد و گفت: دزدی داخل خانه من شده و متاع مرا بدزدید و برد.

در جواب فرمود: شکر خدای را بجای آور، چون اگر دزد که شیطان است داخل قلب تو می شد و توحید را از دل تو می برد آن وقت چه می کردی؟

اگر دانشمندی

اگر دانشمندی ...

شمس تبریزی فرمود: یک نفر دانشمند بود برای برادرش که قوم تتار او را کشتند می گریست.

گفتم: اگر دانش داری، دانی که تتار او را به زخم شمشیر، زنده??ی ابدی کرد.

(مقالات شمس، ص10)

 


پیامک تبلیغاتی
[ چهارشنبه 89/10/15 ] [ 11:12 صبح ] [ دبستان نرجس ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

لینک های ویژه
امکانات وب


بازدید امروز: 55
بازدید دیروز: 12
کل بازدیدها: 327019